عیش مراد و اشک مرید - نوشته های یغما
ساعت 5:56 عصر پنج شنبه 85/9/16
در مسلخ عشق بازی معشوق محبوب است و عاشق حبیب هرگاه در ژرفای گسترده عشق بازی ، حبیبی به وصال محبوبش می رسد، آیا جز شادی و عیش و مستی چیزی برای آن حبیب می توان تصور کرد؟ مگر نه اینکه حضرت آیت الله العظمی تبریزی (ره) به وصال محبوبی که سالها در عشق او،حبیب گونه می سوخته رسیده است؟ مگر نه اینکه مستی وصال دوست که هر چه هست از اوست، نصیب این آقای بزرگوار شده است ؟ پس چرا می گریم؟ می گریم نه به این منظر که او به وصال معشوقش رسیده ! می گریم چون مریدان بیچاره ای همچون من و شما، مراد دلمان ، یکی از نزدیکان محبوبمان ، همنشین دوست غائب از نظرمان را از دست داده ایم! خدایا! عزیز دل من! او رفت چون تو می خواستی! در فراق یک یار همنشین تو و همنشین مهدی تو می گریم، اما باز شکر تو را بجا می آورم! چون تو می خواستی! تو فراق او از ما خواستی و او را به وصال خودت رساندی تا ما قدر یاران و دوستان نزدیک تو را بدانیم. باشد که قدر حضور با برکت دوستان خدا را بدانیم، قبل از اینکه از بین ما بروند!
¤ نویسنده: یغما
|
خانه
:: بازدید امروز ::
:: کل بازدیدها ::
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: اوقات شرعی ::
:: لینک دوستان من ::
خاطرات یک حاج آقا
:: لوگوی دوستان من ::
:: آرشیو ::
تابستان 1386
::وضعیت من در یاهو ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
|